سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 
درباره وبلاگ


کانون هنری ادبی هدایت در واقع یک کانون فرهنگی و ادبی می باشد که فعالیت های خود را زیر نظر نهاد مقام معظم رهبری در دانشگاه علوم پزشکی گناباد و با عنایت شهدای هنرمند دفاع مقدس اجرا می کند. و این وبلاگ دریچه ای از فعالیت ها و اهداف این کانون می باشد. کار فرهنگی عرصه جهاد و مبارزه است. عرصه ای که باید از امکانات کوچک و بزرگ استفاده کرد و به هر مقدار که می توان این بار بر زمین مانده را برداشت. امید که کانون و وبلاگ ما هم یکی از همین کارها باشد.
نویسندگان
لوگو
کانون هنری ادبی هدایت در واقع یک کانون فرهنگی و ادبی می باشد که فعالیت های خود را زیر نظر نهاد مقام معظم رهبری در دانشگاه علوم پزشکی گناباد و با عنایت شهدای هنرمند دفاع مقدس اجرا می کند. و این وبلاگ دریچه ای از فعالیت ها و اهداف این کانون می باشد. کار فرهنگی عرصه جهاد و مبارزه است. عرصه ای که باید از امکانات کوچک و بزرگ استفاده کرد و به هر مقدار که می توان این بار بر زمین مانده را برداشت. امید که کانون و وبلاگ ما هم یکی از همین کارها باشد.
آمار وبلاگ
  • بازدید امروز: 3
  • بازدید دیروز: 6
  • کل بازدیدها: 68116



کانون هنری ادبی هدایت
مقام معظم رهبری: هنرمند می تواند هدایت بیافریند و لذت روحی بخشد...




مثلا مقدمه: قطعا از بچگی تا حالا بارها سر کلاس انشا با این سوال روبرو شده‌اید که «تابستان خود را چگونه گذراندید؟» اما تا حالا به صورت کاملا جدی به این مساله فکر کرده‌اید؟ بله، جواب همین سوال بنیادین را می‌گویم. امروز می‌خواهم چند پیشنهاد شخصی برای بهتر گذراندن تابستان بهتان بدهم. لابد می‌پرسید چرا؟ برای این‌که حتی اگر ماه رمضان و یک سری روزهای دیگر را بگذاریم کنار، حتی اگر روزی ده ساعت بخوابیم، حتی اگر کارمند باشیم، حتی اگر بالاخره یک جوری سرمان گرم باشد که وقت زیادی برای‌مان نماند، باز هم در بدترین حالت حداقل روزی دو ساعت وقت پیدا می‌کنیم و اگر تعداد روزهای مفید تابستان را هم پنجاه روز در نظر بگیریم، 100 ساعت وقت مفید داریم. صد ساعت کم نیست!

1- هدفمند کتاب بخوانید: من به شخصه از آن دسته آدم‌هایی هستم که الکی و پخش و پلا کتاب خواندن را نمی‌پسندم. برای همین اگر شما هم کتاب‌خواندن را دوست دارید، بهتر است برای ثانیه‌هایی که کتاب می‌خوانید نقشه بکشید. یک جوری برنامه‌ریزی کنید که در پایان تابستان یک چیزی دستگیرتان شده باشد. یعنی هدفمند کتاب بخوانید. مثلا اطلاعات‌تان را در زمینه پرورش شترمرغ ببرید بالا، یا چند کتاب درباره تاریخچه معماری، سیر تحول سینمای آمریکا، مکاتب مختلف ادبی، زندگینامه افراد بزرگ و ... بخوانید. یک موضوع را انتخاب کنید و توی تابستان با چند کتاب درست و درمان کلکش را بکنید!

2- هنرهای‌تان را شکوفا کنید: برای شکوفا شدن لازم نیست حتما روزی چهار ساعت شال و کلاه کنید برای رفتن به کلاس‌های مختلف. البته کلاس رفتن بد نیست اما اگر واقعا وقتش را ندارید، هنرهایتان را در خانه شکوفا کنید و لذتش را ببرید. مثلا چی؟ مثلا روی برگه‌های بزرگ کاغذ نقاشی بکشید و کاغذکادوهای دست‌ساز بسازید، گلدان‌های سفالی توی حیاط را نقاشی کنید، با تکه پارچه‌های داخل خانه یک روبالشی بدوزید، از ابزارآلات نجاری پدرتان برای ساختن یک قاب چوبی استفاده کنید و... این‌ها شاید به‌ظاهر بی‌اهمیت به‌نظر برسند اما محیط اطرافتان را زیباتر می‌کنند و همین باعث می‌شود چند برابر زمانی که مصرف کرده‌اید، لذت ببرید.

3- مدال المپیک را به گردن‌تان بیندازید: حوصله ورزش ندارید؟ وقت کوهنوردی، دوچرخه‌سواری، شنا، بدمینتون بازی کردن ندارید؟ از خانه شما تا اولین باشگاه شهر یک عمر راه است؟ از ورزش کردن توی پارک محله خجالت می‌کشید؟ خب چه اشکالی دارد؟ بایستید جلوی تلویزیون (یا داخل حیاط، یا روی پشت‌بام یا هرجای دیگری که دوست دارید) و نیم ساعت در روز ورزش کنید. لااقل یک روز در میان ورزش کنید تا آخر تابستان با چشم‌های خودتان ببینید شمایی که تا چند ماه قبل در آسان‌بازشوی رب گوجه را هم نمی‌توانستید باز کنید، حالا چطور کیسه‌های گوجه‌فرنگی همسایه را برایش از سر کوچه می‌آورید و کک‌تان هم نمی‌گزد! (این داستان واقعی است!)

4- مارکوپولو شوید: تا حالا به این فکر کرده‌اید که در شهر یا روستای شما چه جاهایی برای دیدن وجود دارد؟ منظورم پردیس‌های سینمایی و پاساژهای نوساز و مکان‌های همه‌شناس(!) نیست. آن نقطه‌های ناب کمتر شناخته‌شده را می‌گویم. مثلا چرا بلند نمی‌شوید بروید با قدیمی‌ترین ساختمان محله‌تان عکس بگیرید؟ چرا این بار به جای مسجد همیشگی، به یک مسجد دورتر اما جدید سر نمی‌زنید؟ چرا کوچه‌های آن طرف شهر را متر نمی‌کنید و از دیدن مردی که هنوز روی چرخ‌دستی یخ‌در بهشت می‌فروشد، ذوق نمی‌کنید؟ چرا اولین ساندویچ‌فروشی شهر را امتحان نمی‌کنید؟ چرا خودتان را عادت می‌دهید به عبور از خیابان‌های تکراری، خرید از مغازه‌های تکراری، تفریح در مکان‌های تکراری؟! 

5- یادتان نرود که شما کمی هم به دیگران تعلق دارید: آخ که چقدر از این جمله مهر و محبت می‌ریزد. حتی اگر نخواهید زیر بار بروید، حقیقت این است که شما فقط برای خودتان نیستید، درصدی از شما برای خانواده و دوستان و اقوامتان است. پس بگذارید آن‌ها از سهم خودشان استفاده کنند و لحظاتی از روز را در کنار شما لذت ببرند. این دقایقی از روز را به جای شمردن ترک‌های سقف اتاق‌تان، در کانون خانواده باشید و انرژی مثبت پخش کنید و انرژی مثبت بگیرید!

مثلا نتیجه: در این 100 ساعت یک کاری بکنید بالاخره. اگر دوست داشتید برنامه‌هایتان را به ما هم بگویید. بدون برنامه پیش رفتن، یعنی یکهو تمام شدن صد ساعت و ماندن شما و انشایی که فقط یک جمله دارد: «تابستانی که گذشت، نفرت‌انگیز بود...».

منبع: سایت جیم

 




موضوع مطلب : یه فکر خوب!


شنبه 94 تیر 13 :: 4:49 عصر ::  نویسنده : دبیر کانون