سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 
درباره وبلاگ


کانون هنری ادبی هدایت در واقع یک کانون فرهنگی و ادبی می باشد که فعالیت های خود را زیر نظر نهاد مقام معظم رهبری در دانشگاه علوم پزشکی گناباد و با عنایت شهدای هنرمند دفاع مقدس اجرا می کند. و این وبلاگ دریچه ای از فعالیت ها و اهداف این کانون می باشد. کار فرهنگی عرصه جهاد و مبارزه است. عرصه ای که باید از امکانات کوچک و بزرگ استفاده کرد و به هر مقدار که می توان این بار بر زمین مانده را برداشت. امید که کانون و وبلاگ ما هم یکی از همین کارها باشد.
نویسندگان
لوگو
کانون هنری ادبی هدایت در واقع یک کانون فرهنگی و ادبی می باشد که فعالیت های خود را زیر نظر نهاد مقام معظم رهبری در دانشگاه علوم پزشکی گناباد و با عنایت شهدای هنرمند دفاع مقدس اجرا می کند. و این وبلاگ دریچه ای از فعالیت ها و اهداف این کانون می باشد. کار فرهنگی عرصه جهاد و مبارزه است. عرصه ای که باید از امکانات کوچک و بزرگ استفاده کرد و به هر مقدار که می توان این بار بر زمین مانده را برداشت. امید که کانون و وبلاگ ما هم یکی از همین کارها باشد.
آمار وبلاگ
  • بازدید امروز: 0
  • بازدید دیروز: 37
  • کل بازدیدها: 68254



کانون هنری ادبی هدایت
مقام معظم رهبری: هنرمند می تواند هدایت بیافریند و لذت روحی بخشد...




سال ها پیش از این

زیر یک سنگ در گوشه ای از زمین

من فقط یک کمی خاک بودم همین...

یک کمی خاک که دعایش

دیدن آخرین پله آسمان بود

آرزویش همیشه 

پر زدن تا ته کهکشان بود

خاک هر شب دعا کرد

از ته دل خدا را صدا کرد

یک شب آخر دعایش اثر کرد

یک فرشته تمام زمین را خبر کرد

و خدا تکه ای خاک برداشت

آسمان را در آن کاشت

خاک را توی دستان خود ورز داد

روح خود را به او قرض داد

خاک توی دست خدا نور شد

پر گرفت و از زمین دور شد

راستی...

من همان خاک خوشبختم

من همان نور هستم

پس چرا گاهی اوقات

این همه از خدا دور هستم؟...




موضوع مطلب : کافه شعر


یکشنبه 94 شهریور 1 :: 11:0 صبح ::  نویسنده : دبیر کانون

بیسیم چی

روزی سر کلاس آموزش مخابرات فرق بی سیم «اسلسون» را با بی سیم «پی آر سی» از بچه‌ها پرسیدم.

یکی از بسیجی‌های نیشابوری دستش را بلند کرد، گفت: « مو وَر گویم؟»
با خنده بهش گفتم: «وَر گو. »

گفت: «اسلسون اول بیق بیق مِنه، بعد فیش فیش منه. ولی پی آر سی از همو اول فیش فیش مِنه.»
کلاس آموزشی از صدای خنده بچه‌ها رفت رو هوا...!


 




موضوع مطلب :


سه شنبه 94 مرداد 27 :: 12:0 صبح ::  نویسنده : دبیر کانون

       تقدیم به دختران پاک سرزمینم:

ارزش یک دختر را خدایی می داند که او را در سنین کودکی برای عبادت برمی گزیند.

پیامبری می داند که فرمود:

دختر باقیات الصالحات است.

امام صادق (ع) می داند که فرمود:

پسران نعمت اند و دختران خوبی. خداوند از نعمت ها سوال می کند و به خوبی ها پاداش می دهد.

ارزش دختر را خدایی می داند که

هرکسی را لایق دیدن جسم پاکش نکرد.

ارزش دختر را خدایی می داند که

به بهترین مخلوقش حضرت محمد(ص) دختری عطا کرد که هدایت یک جهان به عهده ی فرزندان اوست.

                                          "انا اعطیناک الکوثر"

                                ...واین هدیه الهی یک دختر بود...

       این روزها فاطمی زیستن بسیار دشوار است...

            چرا که دشمن نیروهایش را متمرکز کرده که

دختر امروز فاطمی نباشد...

فاطمی نباشد که مبادا مادر کودکانی چون حسنین شود...

فاطمی نباشد که مبادا برای امامش بین در و دیوار بسوزد و حتی یک آه نگوید...

یا نمی خواهد دختر امروز همچون حضرت معصومه(س) اسوه ی دانش و مظهر فضایل و کرامات باشد...

می خواهد دختر امروز زینبی نباشد...

زینبی نباشد که مبادا صبر و استواری را از زینب بیاموزد.

زینبی نباشد که مبادا، مبادا زینب وار یاد شهدای کربلا را زنده نگه دارد...

                      دختر خانم، فاطمی و زینبی باش چون

                                 "جهان چشم به تو دارد..."


 




موضوع مطلب :


یکشنبه 94 مرداد 25 :: 2:5 عصر ::  نویسنده : دبیر کانون

ولادت حضرت معصومه

اقبال عجم بود، قدم رنجه نمودید

یک فاطمه هم قسمت ایران شده باشد...

میلاد باسعادت حضرت فاطمه معصومه(س) و روز دختر بر همه ی دختران پاک این آب و خاک مبارک


 

 




موضوع مطلب :


یکشنبه 94 مرداد 25 :: 1:52 عصر ::  نویسنده : دبیر کانون

فتوشعر

توضیح: مطالعه این شعر به صورت عمودی و افقی هیچ تفاوتی ندارد.




موضوع مطلب : شعر, فتوشعر


چهارشنبه 94 مرداد 21 :: 10:0 صبح ::  نویسنده : دبیر کانون

شهادت امام جعفر صادق

 

دلم هوای بقیع دارد و غم صادق

عزا گرفته دل من ز ماتم صادق


دوباره بیرق مشکی به دست دل گیرم

زنم به سینه که آمد محرم صادق


سلام من به بقیع و به تربت صادق

سلام من به مدینه به غربت صادق


فرا رسیدن ایام شهادت امام جعفر صادق(ع) بر تمامی شیعیان وپیروان مکتب اهل بیت(ع) تسلیت باد...

 




موضوع مطلب : مناسبتی, شهادت امام جعفر صادق(ع), شعر


سه شنبه 94 مرداد 20 :: 12:1 صبح ::  نویسنده : دبیر کانون

آقا سلام

جان فدای روی ماهت، زودتر

چشم هایم فرش راهت، زودتر

یا علی گویان بیا پا در رکاب عشق کن

مهر ریزد از نگاهت، زودتر...




موضوع مطلب : پیامک های انتظار


جمعه 94 مرداد 16 :: 1:0 صبح ::  نویسنده : دبیر کانون

صابر خراسانی

شعری زیبا از صابر خراسانی:

یادتان هست همه عین برادر بودند؟

تاجر و کارگر انگار برابر بودند...

یادتان هست چه شوری همه جا برپا بود؟

عجم و ترک و لر و کرد و عرب آنجا بود...

یادتان هست همه گوش به فرمان بودند؟

سینه چاک سخن پیر جماران بودند...

یادتان هست که می گفت اگر پرباریم؟

همه را از نمک ماه محرم داریم...

یادتان هست که از حیله دشمن می گفت؟

یادتان هست که از پیله دشمن می گفت؟

گفت دلداری دشمن دلتان را نبرد...

مثل طوفان زده ها حاصلتان را نبرد...!

جنگ جنگ است فقط رنگ عوض می گردد...

نقشه هادر پی هر جنگ عوض می گردد...

جنگ آن روز اگر موشکی و سرکش بود...

آتش فتنه امروز پر از ترکش بود...!

"جنگ امروز به دنبال اصول دین است..."

این همان زخم قدیمی است، ببین چرکین است...!

چشم وا کن اخوی، خوب ببین یار کجاست...

نخل بسیار ولی میثم تمار کجاست؟

اَینَ عمار کجایید جوانان وطن؟

اَینَ عمار بیایید جوانان وطن...

ما محال است که از بیعتمان برگردیم...

تا که مثل پسر فاطمه بی سر گردیم...!

بعد از شام سیه بال سحر می آید...

"یوسف گم شده دارد ز سفر می آید..."

یادتان هست که مدیون شهیدان هستیم...؟

اهل جمهوری اسلامی ایران هستیم...

 




موضوع مطلب : کافه شعر, صابر خراسانی


سه شنبه 94 مرداد 13 :: 1:0 عصر ::  نویسنده : دبیر کانون

لبخند خاکی

بسم رب الشهید

 الله اکبر ،سر نماز هم بعضی دست بردار نبودند.

به محض اینکه قامت می بستی،دستت از دنیا!کوتاه می شد و نه راه پس داشتی و نه راه پیش پج پج کردن ها شروع می شد.

مثلا می خواستند طوری حرف بزنند که معصیت هم نکرده باشند واگر بعد از نماز اعتراض کردی بگویند ما که با تو نبودیم!!اما مگر می شد با آن تکه ها که می آمدند آدم حواسش جمع نماز باشد؟

مثلا یکی می گفت :_ واقعا که می گویند نماز معراج مومن است این نماز ها را می گویند نه نماز من و تو را .

دیگری پی حرفش را می گرفت که :من حاضرم هر چی عملیات رفتم بدهم دو رکعت نماز او را بگیــرم ...

و سومی می گفت : مگر می دهد پسر؟و از قماش این حرف ها ... اگر تبسمی گوشه لبمان می نشست بنا می کردند به تفسیر کردن:ببین !ببین ملائکه دارند غلغلکش می دهند.

و این جا بود که دیگر نمی توانستیم جلوی خودمان را بگیریم و لبخند به خنده تبدیل می شد...

خصوصا آن جا که می گفتند :مگر ملائکه نامحرم نیستند؟و خودشان جواب می دادند:خوب با دستکش غلغلک می دهند...



برگرفته از :فرهنگ جبهه




موضوع مطلب : خنده حلال, خاطرات شهدا, طنز شهدایی, لبخند خاکی, فرهنگ جبهه, شوخی های جبهه


یکشنبه 94 مرداد 11 :: 11:0 صبح ::  نویسنده : دبیر کانون

من و خدا

دلت را خــانه ما کن، مصـــــــفا کردنــــش با من 

  به من درد دل افشـــا کن، مداوا کردنش با مـن 

اگر گم کرده ای ای دل، کلید اســــــــــتجابت را

بیا یک لحظـــــــــه با ما باش، پیدا کردنش با من 

بیفشان قطـره ی اشکی که من باشم خریدارش

بیــاور قطـــــره ای اخـــــلاص، دریا کردنش با من

اگر درها به رویت بسته شــــــــد، دل برمکن بازآ

در این خـــــانه دق الــتتباب کن، وا کردنش با من

به ما گو حاجت خود را، اجـــابــــــت مـــی کنــــم

طلب کن هرچه می خواهی، مهــیا کردنش با من

بیا قبل از وقوع مـــــــرگ روشن کن حســـابـت را

بیاور نیــــک و بـــــــــد را جمع، منها کردنش با من

چو خوردی روزی امــــــروز ما را، شـــکر نعمت کن

غـــــــــم فردا مخـــــور، تامیـــن فردا کردنش با من

به قرآن آیـــــه رحـــمت فراوان اســـت ای انســان

بخوان این آیه را، تفسیــــــر و معنــا کردنش با من

اگر عمری گنه کردی، مشو نومیـــد از رحمـــــــت

تو توبـــه نامــه را بنــویس، امــــــضا کردنش با من 


شعری از استاد محمد حسن فرح بخشیان معروف به ژولیده نیشابوری




موضوع مطلب : کافه شعر, ژولیده نیشابوری


سه شنبه 94 مرداد 6 :: 1:0 صبح ::  نویسنده : دبیر کانون
<   1   2   3   4   5   >>   >